علت من اخبار

 /  جامعه

متقیان: خدا به جای پا‌ها اراده‌ای پولادین به من داد

دارنده مدال طلای پارالمپیک توکیو گفت: مطمئن بودم خدا اگر یک چیزی از آدم می‌گیرد، توانایی‌های دیگری به انسان می‌دهد. الان متوجه شدم که خدا به من یک اراده خیلی خیلی قوی داده است.

متقیان: خدا به جای پا‌ها اراده‌ای پولادین به من داد

به گزارش خبرگزاری علت به نقل از فارس، روزنامه جوان گفت‌وگویی با هاشیمه متقیان تنها بانوی طلایی دوومیدانی پارالمپیک ایران انجام داده است که بخش‌های مهم آن در ادامه می‌آید.
حاضر بودم مادام‌العمر روی ویلچر بودم اما مدال المپیک را از دست نمی‌دادم
- لحظه روی سکو رفتن را نمی‌توان با هیچ اتفاق دیگری توصیف کرد. حتی با زمانی که برای نخستین بار روی پاهایم ایستادم یا روزی که توانستم بدون عصا قدم بردارم.
- الان قدرت راه رفتن را دارم، زیاد نه، ولی می‌توانم تا حدودی راه بروم، اما حاضر بودم مادام‌العمر روی ویلچر بودم، اما مدال المپیک را از دست نمی‌دادم.
تماشای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران از هرچیزی لذت‌بخش‌تر است
- به چشم دیدم که چطور جواب تلاشی را که کرده بودم گرفتم؛ آن همه تمرینات سخت در گرمای ۶۰ درجه اهواز و زیر گرد و غبار.
- طلای المپیک نتیجه و ثمره تلاش‌های بی‌امان و سختی‌های بسیاری بود که در طول ۱۲ سال طول کشید و به لطف خدا نتیجه شیرینی داشت و این لحظه را برای تک تک ورزشکارانی که در حوزه قهرمانی تلاش می‌کنند، آرزو دارم؛ چراکه خوشحالی ایستادن بر سکوی نخست پارالمپیک و تماشای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران عزیزم از هرچیزی در این دنیا لذت‌بخش‌تر است.
خدا به جای پا‌ها اراده‌ای پولادین به من داد
- هرگز نگفتم چرا من. اما بار‌ها به خدا گفتم درسته که یک پایم فلج است و دارم از کفش کمکی استفاده می‌کنم، اما می‌خواهم بدانم چه چیزی در ازای این معلولیت به من دادی. چون مطمئن بودم خدا اگر یک چیزی از آدم می‌گیرد، توانایی‌های دیگری به انسان می‌دهد.
- الان متوجه شدم که خدا به من یک اراده خیلی خیلی قوی داده است؛ اراده‌ای که به واسطه آن می‌توانم کار‌های خیلی زیادی انجام دهم که حتی شاید آن‌هایی که از لحاظ فیزیک بدنی در سلامت باشند توان انجام دادن آن‌ها را نداشته باشند.
- به هر حال داریم می‌بینیم خیلی‌ها در سلامت کامل هستند، اما نهایت درس می‌خوانند تفریح می‌روند و کتاب می‌خوانند، اما من با شرایطی که داشتم حتی در روز‌های تعطیل و عید هم قید تمرینم را نزدم. باوجود سختی‌های فراوان و رفت و آمد در بد‌ترین شرایط هم هدفم را دنبال کردم و این نشان از اراده آهنینی دارد که خدا به من داده است. پس چرا باید بگویم چرا من؟
مربی به من می‌گفت که تا به حال کسی را با این ضرب دست ندیده‌ام!
- یک روز به طور اتفاقی در طول مسیر با دو نفر از بچه‌های والیبال نشسته استان خوزستان آشنا شدم. وضعیتم را که دیدند گفتند که جایی هست به اسم مؤسسه جامعه معلولان و ورزشگاهی به نام جانباز که ما در آن ورزش می‌کنیم و هیچ هزینه‌ای هم ندارد و مرا تشویق کردند که به آنجا بروم.
- وقتی رفتم، دیدم با بچه‌ها خیلی خوب می‌توانم ارتباط برقرار کنم. همه مثل خودم بودند. یکی روی ویلچر بود، یکی پلاتین داشت، یکی با عصا راه می‌رفت و....
- اتفاقاً به والیبال علاقه هم داشتم و در مدت خیلی کوتاهی عضو تیم شدم. مربی به من می‌گفت که تا به حال کسی را با این ضرب دست ندیده‌ام.
- من در خانه برای کمک به مادرم خمیر می‌کردم و مربی می‌گفت که دقیقاً به همین دلیل است که پنجه‌هایی قوی دارم. ضمن اینکه تا دوران راهنمایی نیز با عصا راه می‌رفتم و این هم باعث قوی شدن دستانم شده بود.
از والیبال تا دوومیدانی!
- به دلیل کوتاه بودن دستانم دو مرتبه از انتخابی خط خوردم. دومین بار که خط خوردم اشکم درآمد. خانم میرآب که مربی من بود گفت گریه نکن، من متوجه شدم که تو فقط به خاطر تفریح و وقت‌گذرانی به اینجا نیامده‌ای و هدفی را برای خودت دنبال می‌کنی و به من پیشنهاد داد ورزش‌های انفرادی را امتحان کنم، اما از من قول گرفت که همچنان برای تیمشان بازی کنم.
- با توصیه خانم میرآب رفتم ورزش انفرادی و در دوومیدانی در ماده پرتاب دیسک تست دادم و بعد از مدتی در مسابقات قهرمانی کشوری در مشهد موفق به کسب طلا شدم. با این مدال جرقه‌ای در ذهنم خورد که با کار بیشتر به هدف‌های بزرگ‌تری دست یابم.
- این بار هدفم کسب سهمیه بازی‌های پارآسیایی اینچئون بود که بعد از چهار سال موفق به کسب مدال بازی‌های پارآسیایی ۲۰۱۴ اینچئون شدم و در این رقابت‌ها به دو مدال نقره پرتاب دیسک و نیزه دست یافتم. اینچئون اولین سکوی بین‌المللی بود که رفتن روی آن را تجربه می‌کردم. حسی وصف نشدنی داشتم و بی‌اختیار اشک می‌ریختم و خیلی خوشحال بودم که توانستم پرچم کشورم را به اهتزاز درآورم.
چشمم دنبال طلای پارالمپیک بود!
- بعد از دو نقره‌ای که در بازی‌های پارآسیایی ۲۰۱۴ اینچئون در دو ماده پرتاب دیسک و نیزه به دست آوردم، در مسابقات جهانی ۲۰۱۷ لندن نیز در پرتاب نیزه نقره گرفتم.
- در بازی‌های پارآسیایی ۲۰۱۸ جاکارتا هم در پرتاب نیزه نقره و در پرتاب دیسک طلا گرفتم و مسابقات جهانی ۲۰۱۹ دوبی را نیز با کسب نقره در پرتاب نیزه به پایان بردم، اما چشمم دنبال طلای پارالمپیک بود. مدالی که سرانجام در توکیو دستم به آن رسید، آن هم با رکوردزنی تا لذتش برایم چند برابر شود.
پدر و برادرهایم مرا با فرغون به مدرسه می‌بردند!
- استارت این موفقیت‌ها را شاید پدرم با عصای آهنینی که برایم درست کرد، زد. من تا چهارم دبستان هیچ گونه حرکتی نداشتم. به طوری که پدر و برادرهایم مرا با فرغون به مدرسه می‌بردند؛ چراکه آن زمان ویلچر نداشتیم. مسیری که آسفالت نبود و وقتی باران می‌آمد فاضلاب بالا می‌زد و امکان تردد نبود.
- پدرم کارگر جوشکار ساده فولاد کاویان بود. پنجم ابتدایی که بودم یک روز پدرم دو عصای آهنین زیربغلی برایم درست کرد و گفت شاید بتوانی با این دو عصا روی پای خودت بایستی. وقتی به آن دو عصا تکیه دادم انگار خدا یک انرژی به من داد. البته در همان قدم اول چنان زمین خوردم و روی چانه افتادم که هنوز جای آن زخم هست، ولی با کمک آن‌ها و بدون کمک پدر و برادرهایم دیگر تنها به مدرسه می‌رفتم.
بچه‌ها مرا بازی نمی‌دادند با عصا آن‌ها را می‌زدم!
- کلاً منزوی و متکی به خانواده بار نیامده بودم. اما با این دو عصا چنان جنب و جوشی داشتم که به کسی امان نمی‌دادم.
- بچه‌ها که در مدرسه وسطی بازی می‌کردند اگر مرا بازی نمی‌دادند آن‌ها را با عصا می‌زدم.
اگر پدرم آن عصا را درست نمی‌کرد شاید الان صاحب طلای پارالمپیک نبودم
- راهنمایی که رفتم معلم تاریخم مرا به خواهرش که در هلال‌احمر کار می‌کرد معرفی کرد و به کمک خانم کوچک کفش مخصوصی گرفتم که از کمر به پایین بود.
- گفتند عصا باعث می‌شود قوز در‌آورم و به کمک معلم تاریخ‌مان خانم مفرج توانستم روی پا‌های خودم بایستم و اول یک عصا و بعد هر دو عصا را کنار گذاشتم و اگر پدرم آن عصای آهنین را درست نمی‌کرد و به کمک خانم مفرح و خواهرشان که خدا رحمتشان کند کفش طبی نمی‌گرفتم، شاید الان صاحب طلای پارالمپیک نبودم.
در زمین خاکی ناهموار تمرین می‌کردیم
- اوایل که به دوومیدانی آمده بودم، خیلی سخت بود. وسیله‌ها همه کهنه و برای ۲۰ سال قبل بود و کمک‌هایی که به استان می‌شد کفاف نمی‌داد. وسیله فرسوده، چون آن ضرب دستی که باید را ندارد و با آن نمی‌توانید خوب پشت گریب را بیندازید و این در رکورد‌ها و نتیجه کار خیلی تأثیر دارد.
- اما به هرحال من تنها ورزشکار معلول استان خوزستان نبودم. شرایط خیلی سخت بود. در زمین خاکی ناهموار تمرین می‌کردیم. حتی سرویس بهداشتی نداشتیم، اما بعد از آنکه آقای افشین حیدری مدیرکل تربیت بدنی استان شد، شرایط ما خیلی تغییر کرد و خدا را شکر توانستم با شرایط عالی برای کسب طلای توکیو تمرین کنم.
از دیده شدن ملاشیه خیلی خوشحالم
- از دیده شدن ملاشیه خیلی خوشحالم. امیدوارم این دیده شدن باعث ایجاد تفاوت بشود و توجه مسئولان را به ملاشیه جلب کند.
- مطمئنم که من تنها ورزشکار موفق ملاشیه نیستم و در صورت ایجاد امکانات و فراهم شدن شرایط می‌توانیم حتی شاهد تغییر نگاه مردم هم باشیم.
- شرایط اگر برای ورزش و تحصیل بچه‌های ملاشیه فراهم شود، بدون شک شاهد نخبه‌های زیادی از این منطقه خواهیم بود و امیدوارم طلایی که با خود از توکیو آورده‌ام، بانی خیر شود و بتواند گره‌ای از مشکلات مردم زحمتکش ملاشیه باز کند.
انتهای پیام/

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پربازدیدترین

پربحث ترین