علت من اخبار

 /  کتاب و ادبیات

انتشار رمان مصطفی جمشیدی؛ 2 سال پس از تحویل به ناشر

مصطفی جمشیدی که پیش از این رمان «سراب و سمرقند» و «الهامات پیرامون زندگی آقای غ» را از سوی شهرستان ادب منتشر کرده بود، این بار انتشار رمان «طَف‌‌نامه» را به این ناشر سپرد و کتاب پس از دو سال از زمان تحویل روانه بازار شد.

انتشار رمان مصطفی جمشیدی؛ 2 سال پس از تحویل به ناشر

مصطفی جمشیدی از نویسندگان کشورمان در گفت‌وگو با خبرگزاری علت به نقل از فارس درباره انتشار تازه‌ترین اثرش اظهار داشت: رمان «طَف‌‌نامه» همزمان با اربعین از سوی شهرستان ادب منتشر شد.

وی در توضیح بیشتر درباره رمان گفت: این نوشته به لحاظ ترکیب تکنیکی شامل لایه‌های روایتی مخصوصی است که تلاش داشته درباره اربعین و ادبیات دینی، ساختاری نو و بدیع ارائه کند که نیل به گونه جدید «رمان ـ سفرنامه» از همین تلاش‌ها حاصل شده است.

جمشیدی در بخش دیگر با بیان اینکه «طَف‌‌نامه» نتیجه دو سفر اربعینی به کربلای معلی در ایام اربعین بوده است، عنوان کرد: البته «طَف‌‌نامه» به لحاظ داستانی به اصحاب و یاران امام حسین(ع ) به خصوص جناب حبیب ابن مظاهر بیشتر پرداخته است.

این گزارش اضافه می‌کند، رمان «طَف‌‌نامه» نوشته مصطفی جمشیدی در ۱۵۰ صفحه به چاپ رسیده است. این اثر از پیاده‌روی اربعین عراق آغاز می‌شود و به روایت‌هایی از سال‌های دفاع مقدس و واقعه عاشورا، به ویژه داستان حبیب‌ ابن مظاهر، از زبان شخصیتی به نام زید، عجین می‌شود. رویکرد مدرن در پرداخت داستان کربلا و توصیفات تازه در روایت، از ویژگی‌های اثر مصطفی جمشیدی است.

انتشارات شهرستان ادب پیش از این رمان «سراب و سمرقند» و «الهامات پیرامون زندگی آقای غ» را از این نویسنده منتشر کرده بود.

این گزارش اضافه می‌کند: جمشیدی در مهرماه سال ۹۸ اعلام کرده بود کتاب را به ناشر تحویل داده است، اما کتاب روز گذشته و پس از دو سال چاپ شد که به نظر می‌رسد مشکلاتی نظیر کاغذ، مانع از انتشار بهنگام اثر شده است.

در بخش‌هایی از رمان می‌خوانید:

زمان را می‌برم عقب‌تر با خودم. به کنار مزار شهدای طف! به کنار هفتاد و دو شهید کربلا می‌رسم. این‌ها تعلق نداشته‌اند به جایی؟ به خانه‌ای؟ عشقی؟ به چیزی؟ چرا... مگر می‌شود؟ اما یک شبه ره بلند سالکان حقیقی را پیموده‌اند تا به خود سعادت!

زمان را تعلیم می‌دهم. اگر قرار است فاصله یک‌ساعته و نیم کسری از زمان باشد و در گذشته‌ای نه‌چندان دور کربلا آرزوی شهدایی باشد که در سنگرها خفتند و این مزارها را ندیدند من هم به این زمانه فسونگر رخصت می‌دهم که پس بنشیند و همه چیز را بنشاند.

جسمم پرنده‌ای می‌شود و می‌رود روی بام زرینی می‌نشیند. از اینجا تمام زمین معلوم است! دسته دسته آدم‌ها که مثل برف در هوای بهار آب می‌شوند و پشت داده به هم به جلو می‌شتابند و بعد از بارگاه امام بیرون می‌آیند. صف در صف، نالان و حاجت‌خواه و برخی به پهنای صورت گریسته و فریادزن...

انتهای پیام/


اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پربازدیدترین

پربحث ترین